۲ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

عای عم یک خواهر شووور :) {اموجی موذی}

عنوان کاملا گویای همه چیز هست دیگه :)از اونجایی که کل خاندان پدری (قوم مغول _قضیه داره ها  )همشون اسم هاشون با "ن" شروع میشه یا یه "ن" توش هست .این عروس جانمان هم که نامزد نوید جانمانه و دختر عمومون هم هستش الکی مثلا :) اسمش نسیمه ،هر وقت این جیگر نوید میاد خونمون ،من تو اتاق هم که باشم با داد میگم :«بزن نسیم »و بعد از چند دقیقه میام تو پذیرایی و میگم :چرا نزدی نسیم ؟...نسیم هم میگه :«چیو بزنم ؟» ...قیافه ی پیروزمندانه ای به خودم میگیرم و میگم :«من با تو نبودم عزیزم ...به مامان گفتم بزنه شبکه نسیم خندوانه داره »...طبق معمول سرشو میندازه پایین و یکم به قرمزی میزنه .

چشمای به خون نشسته مامان که داره برام خط و نشون میکشه رو ندید میگیرم و میگم :«مامان ،این بار به بابا بگو خمیر دندون نسیم بخره »

مامان با حرص میگه :«واسه چی ؟»...میگم :«همینجوری محض خنده »


+باز هم راجب این عروس جانمان خواهم نوشت !

++خو حقمه پس فردا همش قراره به عمه بچه هاشون که منه بیچاره باشم فوش بدن الان یکم حالشون رو بگیرم ،بی حساب شیم {اموجی خبیث}

فعلا :دییی

  • نظرات [ ۸ ]
    • miss Negar

    وات دِ فاز ؟؟؟

    _نگار 

    +جانم 

    _دمپایی هات چرا تو کابینته ؟

    +عههه اونجا بود ...چقدر دنبالشون گشتما ...

    _بیا ورشون دار 

    +قربون دستت شوت کن بیاد مامانه گلم 

    (پنج دقیقه بعد)

    _نگاررررر

    +جونم باز چی شده ؟

    _باز که کنترل نیس 

    +امممم نمیدونم کجاس 

    صدای نوید میاد که میگه :لابد یا تو یخچاله یا تو گلدونا 

    +میشه اظهار نظر نکنی تو 

    چند ثانیه بعد بشکنی زده و میگم:صبح که داشتم میرفتم پیاده روی انداختم تو جا کفشی 

    _از دست تو نگاررررر

    (نیم ساعت بعد )

    نیما در میزنه و میگه :بیام تو 

    +بیا بابا در واسه چیته 

    نیما :همه مث تو گاو نیستن 

    +یه بلانسبت بگی بد نیست ...حالا چیکار داری ؟

    نیما :به این نتیجه رسیدم دقیقا مث اون نگاری که تو فیلم همسایه ها بازی میکنه یعنی در درصد خنگی مو نمیزنین 

    +حالا برو استراحت کن کشف بزرگی بوده خسته شدی 

    و عملا شوتش میکنم از اتاق بیرون :)

    خانوادس ما داریم خوبه اینهمه مسخره بازی در میارم بخندن فک کردن من خنگم 

    +اولین پست جهت اعلام حضور :)

  • نظرات [ ۷ ]
    • miss Negar
    در یک کلمه
    «دردسر »
    نویسندگان