اول راجب تیتر بگم بعد برم سراغ شرح خرابکاری هام نوشتم پاستیل تا به کسی بر نخوره (بازم اگه به کسی برخورد شرمنده فقط جنبه طنز داره :)
قرار بود برای آزمایش بریم که اینجانب به قدری خوش خواب تشریف دارم که لنگ ظهر پاشدم و دیگه دیر شده بود
و قرار شد بمونه برای شنبه یعنی دیروز :ا
دقیقا جمعه غروب بود که حالم بد شد و راهی بیمارستان شدم ...تا دیروز ساعت 3 هم بستری بودم به علت مشکوک به آپاندیس تا اینکه دکتره اومد معاینه ام کنه و فهمید قبلا آپاندیسمو در آوردن انقدر بهم دارو ی بیهوشی زده بودن خودم نفهمیدم وگرنه بهشون میگفتم .معلوم نیست خانواده عزیزم کجا بودن که به دکتر چیزی نگفتن :/ خب آقامونم که خبر نداشت و خلاصه فهمیدن یه مسمومیت ساده بوده :ا
امروز صبح هم قرار بود ناشتا بمونم اما یادم رفت صبحونه خوردم و امروز هم پرید
تا همین یک ساعت پیش ارمیا داشت واسم خط و نشون میکشید ...و تهش ختم شد به این آهنگ و آشتی :)
بعد از یه ذره تاخیر آمدم :)به حول قوه الهی امتحانا تموم شد و معدلمم شد 19 و خورده ایی دوست داشتم بیشتر شه خب اما نشد یعنی خر خونی کردم اما نتیجه اش جالب نبود :/
کاش امتحانا تموم نمی شد چون خانواده ی ارمیا رو با همین بهونه پیچونده بودم که در یک حرکت خیلی شیک مامانش اینا دیشب اومدن خونمون و منو گرفتن (الان اصلا نیشم باز نیستاااا :)
خب حالا واضح تر بگم اینکه دیشب بله برونم بود :////
نمیدونم الان باید خوشحال باشم یه ناراحت یه حس مبهمه احساس میکنم ازدواج کنم نمیتونم مثله قبل شیطنت کنم اخه ارمیا آدم ارومی نیست اما خیلی ام اهل شیطنت و اینا نیست .البته اینم بگم دیشب یه خورده عصبی بود آخه یه بنده خدایی (اصلا هم من نبودم :) رو کت کرمی رنگش ^__^ ابمیوه ریخت :)))))
امتحانات دانشگاه همچنان ادامه دارد و خانه تبدیل به کتابخانه شده است (الکی مثلا ها !!!!_چراااا خداییش ؟!)
چند شب قبل از شروع اولین امتحان با برادر جان تریپ خرخوانی برداشته و قوانین زیر را درشت و خوانا تایپ نموده و در کل خانه نصب کرده ایم هر ده قدم یک برگه قانون !!!
قوانین به شرح زیر می باشد :
1.روشن کردن مودم ، تلویزیون ،لب تاب ،گوشی و تمام وسایلی که آلودگی صوتی یا عدم تمرکز ایجاد می کند ممنوع میباشد .
2.دعوت هر گونه مهمان به خانه حتی برای صرف چای مقدور نمی باشد .
3.آمدن عروس جان (نسیم جانمان ) و نامزد بازی با برادر محترم بزرگتر اکیدا ممنوع !!!(با این خیلی حال کردم :))
4.از پختن غذا های سنگین و چرب که باعث خواب آلودگی و افزایش فعالیت سیستم گوارشی می شود تا حدالامکان ممنوع .
5.هر گونه بی نظمی ممنوع
و....
از روزی که این قوانین نصب شده پدر جان تازه فهمیده چقدر عاشق اون گرامافون قدیمی و قراضه پدر بزرگ است :/و خلاصه هر شب دو ساعتی مرغ سحر ناله سر کن گوش می دهد و عذاب الهی عظیمی را شامل حال ما می کند .
مادر جان یادش افتاده که تولد عروس جانش نزدیک است و می خواهد برایش یک تولد توپ بگیرد :////
و عروس خانم جانم که هر روز چترش خانه ما پهن می باشد -___-
و تمام خاندان پدری و مادری هر شب سرازیر می شوند به خانه ما ...
حالا خودتان قضاوت کنید که اگر یک وقت زدم یک نفر را کشتم حق با من است یا او ؟!!!
بدبختی این است که اگر بخواهی تقلب بکنی باید یه دور هم که شده درس ها را کامل خوانده باشی که جواب را درست بنویسی :/
#یک _عدد_ دانشجوی _خسته !!!
+اهنگ بهت قول میدم که از اول مهر رو باهاش گذروندم تا الان :) خیلی خوبه :)
عنوان کاملا گویای همه چیز هست دیگه :)از اونجایی که کل خاندان پدری (قوم مغول _قضیه داره ها )همشون اسم هاشون با "ن" شروع میشه یا یه "ن" توش هست .این عروس جانمان هم که نامزد نوید جانمانه و دختر عمومون هم هستش الکی مثلا :) اسمش نسیمه ،هر وقت این جیگر نوید میاد خونمون ،من تو اتاق هم که باشم با داد میگم :«بزن نسیم »و بعد از چند دقیقه میام تو پذیرایی و میگم :چرا نزدی نسیم ؟...نسیم هم میگه :«چیو بزنم ؟» ...قیافه ی پیروزمندانه ای به خودم میگیرم و میگم :«من با تو نبودم عزیزم ...به مامان گفتم بزنه شبکه نسیم خندوانه داره »...طبق معمول سرشو میندازه پایین و یکم به قرمزی میزنه .
چشمای به خون نشسته مامان که داره برام خط و نشون میکشه رو ندید میگیرم و میگم :«مامان ،این بار به بابا بگو خمیر دندون نسیم بخره »