عنوان کاملا گویای همه چیز هست دیگه :)از اونجایی که کل خاندان پدری (قوم مغول _قضیه داره ها  )همشون اسم هاشون با "ن" شروع میشه یا یه "ن" توش هست .این عروس جانمان هم که نامزد نوید جانمانه و دختر عمومون هم هستش الکی مثلا :) اسمش نسیمه ،هر وقت این جیگر نوید میاد خونمون ،من تو اتاق هم که باشم با داد میگم :«بزن نسیم »و بعد از چند دقیقه میام تو پذیرایی و میگم :چرا نزدی نسیم ؟...نسیم هم میگه :«چیو بزنم ؟» ...قیافه ی پیروزمندانه ای به خودم میگیرم و میگم :«من با تو نبودم عزیزم ...به مامان گفتم بزنه شبکه نسیم خندوانه داره »...طبق معمول سرشو میندازه پایین و یکم به قرمزی میزنه .

چشمای به خون نشسته مامان که داره برام خط و نشون میکشه رو ندید میگیرم و میگم :«مامان ،این بار به بابا بگو خمیر دندون نسیم بخره »

مامان با حرص میگه :«واسه چی ؟»...میگم :«همینجوری محض خنده »


+باز هم راجب این عروس جانمان خواهم نوشت !

++خو حقمه پس فردا همش قراره به عمه بچه هاشون که منه بیچاره باشم فوش بدن الان یکم حالشون رو بگیرم ،بی حساب شیم {اموجی خبیث}

فعلا :دییی